
ناگهان مشهور شدسرگئی ایزنشتاین
سرگئی آیزنشتاین در کتاب ناگهان مشهور شد، فراز و نشیبهای زندگی کاری و هنری خود را با سبکی جذاب و جالب که مختص به خود اوست، به تصویر میکشد.
همه چیز از سفر به پاریس در کودکی سرگئی آیزنشتاین (Sergei Eisenstein) آغاز شد. او در این سفر خانوادگی فیلمی از ژرژ ملییس را دید و همین سبب شد تا از همان روز سینما و هنر در وجود آیزنشتاین ریشه بدواند تا جایی که سالها بعد در دانشگاه قید مهندسی را زد و با تئاتر و معماری آشنا شد. او ترجیح داد مسیر زندگی خود را در سینما ادامه دهد؛ کاری که نتیجهاش، نظریهای در تدوین سینما شد و مسیر سینما را تغییر داد و البته فیلمهایی که تبدیل شدند به قسمتی از آنچه هنر سینما نامیده میشود.
کتاب ناگهان مشهور شد (und fand sich beruhmt) خاطرات زندگی پر فراز و نشیب این کارگردان روس است، ولی شباهتی به سبک معمول خاطرات ندارد و بیشتر به اثری شبیه است که شرح ایدههای یک هنرمند را ارائه میدهد. بدون شک این کتاب، نوشتهی آدمی است که سینما بدون او به مهمترین اختراع قرن بیستم تبدیل نمیشد. اغراق نیست اگر بگوییم شاید خیلی از افراد فعال در این حوزه تنها سوال ذهنشان این باشد که چطور میتوان آیزنشتاین شد؟ اما باید دانست که شناخت این کارگران خلاق و سینمایش بدون خواندن این خاطرات، مقالهها و ایدههای نبوغ آمیز، ممکن نخواهد بود.
سرگئی آیزنشتاین نخست از شاگردان وسوالد مایرهولد و به عنوان کارگردان و طراح صحنه در تئاتر فرهنگ فعالیت میکرد. او در سال 1925 تا 1929 فیلمهای گوناگونی نظیر دورانساز، اکتبر و کهنه و نو را ساخت و بعد سفرهایی به فرانسه، آلمان، سوئد، امریکا و مکزیک رفت. آیزنشتاین از 1932 به عنوان پروفسور در دانشگاه فیلم مسکو به تدریس پرداخت. او در 1948 با به یادگار گذاشتن کتاب حاضر چشم از جهان فرو بست. خاطرات او برعکس بیشتر خاطرات دیگران روایی نبوده و او آن را رها از مکان و زمان و در جملههای مستقل از هم نوشته است.
فکر نوشتن این خاطرات دو سال قبل از جنگ جهانی دوم به ذهن سرگئی آیزنشتاین خطور کرد، ولی بعد از اقامت خود در آلمان به طور جدی به نگارش آن پرداخت. او با نوشتن خاطراتش، قسمتهای اعظمی از زندگی خود را در مقابل دیدگان شما ورق خواهد زد، با همان گذرگاهها و با پرش از قسمتی به قسمتی دیگر. مطالبی که گاه به صورت عبارات کوتاه و مستقل و حتی توأم با جملات ناتمام و گاه تنها به صورت «اشاره» است که علت این موضوع را آیزنشتاین خود در آغاز خاطراتش توضیح داده است. اشارات به صورت قیاسی جلو میروند.
در حقیقت این خاطرات در یک توالی تاریخی یا براساس مجموعهای از موضوعات گردآوری نشدهاند. بلکه هر فصل برای خود مستقل است. به عنوان مثال او از اپیزودهای دوران کودکی بدون مقدمه، به دوران اقامت خود در امریکا میپرد و از استنتاجات نظری در باب هنر سینما به تصاویری از جنگ داخلی نیز گریزی میزند.
آیزنشتاین در حوزه طراحی و کارگردانی تئاتر، نمایشنامههایی را در مقام کارگردانی اجرا کرده است که «مرد عاقل»، «و مسکو میشنوی؟» ، «ماسکهای گاز» از این دست آثار او هستند. اکثر آثار او متأثر از نظریهی او دربارهی سینما بود. او به «نما» به عنوان مفهوم نگاه نکرد، بلکه یک نما از نظر او در ارتباط با نماهای قبل و بعد خود معنا داشت.
در بخشی از کتاب ناگهان مشهور شد میخوانیم:
اگر یک محقق بیطرف بودم، به خود میگفتم: به نظر میرسد این مؤلف یکبار مفتون ایدهای شده و سخت تحت تأثیر موضوع آن قرار گرفته است، و همهی آنچه مصمم بوده انجام داده، چیزی نیست که بیواسطه به فیلم درآمده باشد، بلکه عمیقاً برخاسته از برنامهها، نظرات و طرحهای او بوده و در فیلمها نفوذ کرده و غالباً در همهجا یکسان بوده.
مؤلف دورههای مختلفی را برای کار برگزیده (قرن سیزدهم شانزدهم یا بیستم) در سرزمینها و با مردمانی متفاوت، روسیه، مکزیک، ازبکستان و امریکا، جنبشهای مختلف اجتماعی و فرآیندها را در حین دگرگونی هر یک از شکلهای اجتماعی نشان میدهد و آنها را به عنوان عقیدهی دنبالهدار مثل روایتی یکسان بیان میکند.
البته این روایتها تجسم یک ایدهی نهایی است که مشترکاتی را تنها در سایهی تلاش میسر میسازد. انقلاب روسی و مواد سوسیالیستی آن نشان از وحدت میهنپرستی ملی است (الکساندر نوسکی)، از نظر دولتی (ایوان مخوف)، از نظر جمعی و وحدت مردم (رزمناو پوتمکین)، از نظر اجتماعی و توسعه (موضوع کلخوز در کهنه و نو) و از نظر وحدت اجتماعی (کانال فراغنه).
در مورد خارج از کشور باید گفت موضوع همان است که مطابق با دیدگاه ملی تغییر کرده است و یا سایههای بیقید و شرط با رنگآمیزی غمناک، همان دیدگاهی است که در اثر هنری پیش میتازد، همانطور که برای مثال موضوعِ «روشنیبخشِ» میهنپرستی، زیربنایی در نوسکی با اپیزود تیرهای از شکست خونین آلمانیها در پسکف به استحکامی در طرح وحدت سرزمین روس نایل شده است.